مي فهمي كه چي مي گم؟
قديما خوب بود ...
اون زمان كه هنوز اين برنامه هاي جورواجور آينه ي دقّمون نشده بودن ، اون موقعا كه اين گوشي ها هنوز اختراع و رو سر ماها خراب نشده بودن
اون وقتا اگه با اوني كه نبايد ، قهر مي كردي يا به قول معروف بهم مي زدي فوق فوقش اين بود كه شماره خونشو بگيري ، نفستو تو سينه ت حبس كني ، منتظر باشي ببيني اگه خدا فرجي كرد و اون جواب داد بگردي و از لحن صداش از طرز بله گفتنش ناراحتيشو ، دلتنگيشو از پشت گوشي تو خيالت به زور هم كه شده بكشي بيرون و گوشيرو بزاري سرجاشو نفس راحتي بكشي ، كه چي ؟
كه آره !
اونم دلش واست تنگ شده و هنوز به يادته !
اما حالاها وقتي بينتون شكرآب ميشه ، انقدر از اين برنامه هاي لعنتي ريختن توي جعبه ي گول زنه توي جيب هر كسي ، كه تو ، صبح تا شب بايد بگردي چك كني ببيني چطوره حالش؟!
آخ ..امان از اون وقتايي كه مي بيني همش آنلاينه و سرش يه جايي يه گوشه اي ، گرمه گرمه
واي كه چقدر درد داره اون آخرشبايي كه چشمت به گوشيت به اون حروف آبيه ، كه خبر از بيدار بودن و سرگرم بودنش ميده خشك ميشه و قلبت هر لحظه انگار مثل مرغ سركنده ميخواد از سينه ت بيرون بزنه
مي دوني چيه ..
الآنا عشقا هم ديگه مثل اين تي تاپ جديدا قلابي شده !
چونكه انقدر به اين برنامه هاي به دردنخور بند دلمونو سنجاق كرديم كه اگرم نخوايم چشممون ، دستمون انقدر به مدل مدل شكلكاي تو گوشيمون عادت كرده كه اگه جامون زبونم لال چند شب كه چه عرض كنم ! چند ساعتي خالي بشه قطعا كسي رو آورده جات كه بتونه محتوياته سرنگِ اعتيادشو توي تنش ، توي مغزش، خالي كنه !
آره ..
كاش هنوز مثل اون قديم قديما ، اُمُل و عقب افتاده بوديم !
كاش اين شيطونه شيرين هيچوقت توي خونه هامون تو دلامون جا خوش نكرده بود!
كاش يه ذره ، فقط يه ذره فكر مي كرديم كه چشم بهم بزنيم ، دير شده و ما هنوز
آدم
نشديم!
#سميرا_آقاخاني