وقتی میتوانستم صحبت کنم
گفتند
گوش کن
وقتی مي توانستم بازی کنم
مرا کار کردن آموختند
وقتی کاری پیدا کردم
ازدواج کردم
وقتی ازدواج کردم
بچه ها آمدند
وقتی آنها را درک کردم
مرا ترک کردند
وقتی یاد گرفتم چگونه زندگی کنم
زندگی تمام شد
زیبا زندگی کنیم

متنهاي زيبا اشعار زيبا دلنوشته هاي زيبا

آدم ها فکر می کنند بعد از رفتنشان
باید مانند صندوق پستی زنگ زده
و باران خورده درست
در نقطه ای که رهایت کرده اند
تا ابد منتظر پیغامشان بمانی
اما نه
همیشه این طور نیست
آدم ها دل دارند
پا دارند
بند دلشان که پاره شود
بند کفش هایشان را محکم می کنند و
می روند
دوست داشتن فصل دارد
دوست داشتن زمان دارد
کدام باغی را دیده ای زمستان که می شود لباسی از شکوفه بپوشد
کدام مسافری را دیده ای که چمدان به دست سالها در ایستگاهی متروکه چشم به ریل ها بدوزد؟
تو دیر به سراغم آمدی
تو دیر برآورده شدی آرزوی کوچک من
مثل بر آورده شدن آرزو ی کودکی ام در بزرگسالی
دوست داشتنت دیگر به کارم نمی آید
دیگر اندازه ام نمی شود
گفته بودم نه؟!
دوست داشتن فصل دارد
دوست داشتن زمان دارد

اشعار زيبا،متنهاي زيبا، دلنوشته هاي زيبا

_ خودشونو بزك مي كنن راه ميفتن تو خيابونا اونوخت توقع دارن پسره بياد بگيرتشون
نيم نگاهي به دخترك كه روي تخت به زور داروي سياه را توي حلقش مي كردند انداخت و دوباره با همان نگاه پرسشگر و تمسخر آميزش به صورتم خيره شد
_ مي دوني اسم اين دخترارو چي گذاشتن؟
سرم را به علامت نفي تكان دادم
آهسته تكرار كرد
_ هان ؟ نمي دوني!
دوباره سرم را تكان دادم و همانطور كه توي ذهنم به دنبال آن اسم كه عجيب بود تابحال به گوشم نخورده بود مي گشتم به دهانش خيره شدم
_ بشون ميگن "ولگرد!
پوزخندي زد و ادامه داد
_ اينارو كه نميان بگيرن ، دو سه روز كه با دلشون راه اومدن مث ي دسمال چرك پرتشون مي كنن اونور
بي تفاوت نگاهي به اطراف انداخت و يك قدم جلوتر آمد ، شانه هايم را عقب كشيدم . دوباره چشمانش را به چشمانم دوخت و آهسته تر از قبل گفت
_ هان ، دُرُس نمي گم؟!!


#سميرا_آقاخاني

اشعار زيبا،متنهاي زيبا،دلنوشته هاي زيبا

مي فهمي كه چي مي گم؟
قديما خوب بود ...
اون زمان كه هنوز اين برنامه هاي جورواجور آينه ي دقّمون نشده بودن ، اون موقعا كه اين گوشي ها هنوز اختراع و رو سر ماها خراب نشده بودن
اون وقتا اگه با اوني كه نبايد ، قهر مي كردي يا به قول معروف بهم مي زدي فوق فوقش اين بود كه شماره خونشو بگيري ، نفستو تو سينه ت حبس كني ، منتظر باشي ببيني اگه خدا فرجي كرد و اون جواب داد بگردي و از لحن صداش از طرز بله گفتنش ناراحتيشو ، دلتنگيشو از پشت گوشي تو خيالت به زور هم كه شده بكشي بيرون و گوشيرو بزاري سرجاشو نفس راحتي بكشي ، كه چي ؟
كه آره !
اونم دلش واست تنگ شده و هنوز به يادته !
اما حالاها وقتي بينتون شكرآب ميشه ، انقدر از اين برنامه هاي لعنتي ريختن توي جعبه ي گول زنه توي جيب هر كسي ، كه تو ، صبح تا شب بايد بگردي چك كني ببيني چطوره حالش؟!
آخ ..امان از اون وقتايي كه مي بيني همش آنلاينه و سرش يه جايي يه گوشه اي ، گرمه گرمه
واي كه چقدر درد داره اون آخرشبايي كه چشمت به گوشيت به اون حروف آبيه ، كه خبر از بيدار بودن و سرگرم بودنش ميده خشك ميشه و قلبت هر لحظه انگار مثل مرغ سركنده ميخواد از سينه ت بيرون بزنه
مي دوني چيه ..
الآنا عشقا هم ديگه مثل اين تي تاپ جديدا قلابي شده !
چونكه انقدر به اين برنامه هاي به دردنخور بند دلمونو سنجاق كرديم كه اگرم نخوايم چشممون ، دستمون انقدر به مدل مدل شكلكاي تو گوشيمون عادت كرده كه اگه جامون زبونم لال چند شب كه چه عرض كنم ! چند ساعتي خالي بشه قطعا كسي رو آورده جات كه بتونه محتوياته سرنگِ اعتيادشو توي تنش ، توي مغزش، خالي كنه !
آره ..
كاش هنوز مثل اون قديم قديما ، اُمُل و عقب افتاده بوديم !
كاش اين شيطونه شيرين هيچوقت توي خونه هامون تو دلامون جا خوش نكرده بود!
كاش يه ذره ، فقط يه ذره فكر مي كرديم كه چشم بهم بزنيم ، دير شده و ما هنوز
آدم
نشديم!

 

#سميرا_آقاخاني

سميرا اقاخاني

‏‎زنها وقتی دلگيرند
‏‎هر چه بپرسی می گويند
چيزي نيست ... مهم نيست ، می گذرد

‏‎اين يعنی ؛ هيچ جا نرو
‏‎كنارم بشين
دوباره بپرس
‏‎دوباره پرسيدن هايت
‏‎حالم را خوب می كند

شعري خيلي زيبا از سميرا اقاخاني

مادر دخترم كه شوي
هر شب موهايت را خودم مي بافم

بودنت را روي چشمانم مي گذارم و
بند بند دلت را
به هر چه ارامش روي زمين است
گره مي زنم

اصلا صبر كن ..
شبها تا خودِ صبح
مبادا سرت
از بازوانم جدا شود
يا نكند
زبانم لال
دور شوي و كمرم
از كابوس همان چند ساعت فاصله
خم شود و بشكند

لب تر كن و ببين زمان و زمين را
كه برايت بهم مي دوزد

سرت درد بگيرد...
نه ..
الهي بميرم و
چنين روزي را در خواب هم
نبينم

انگشتانم را روي دهانش گذاشتم
خنديدم

واي كه چرا يادم رفت بپرسم
دوست داشتنم را فهميدي چه ؟
تو هم مثل من غرق خوشي مي شوي
يا كه دلت برايم ضعف مي رود؟

يادم رفت و نديدم كه ماهها بعد..

روي صندلي تنها نشسته ام
و سرم درد مي كند و با اشك چشمي
كه بند نمي ايد
موهايم را با خيره شدن به جاي خالي اش
با دستان بي جان
مي بافم

كاش فراموش نكرده بودم
كه صد گناه كبيره است
دوست داشتن ، از دهانت بيرون بيايد

نگو اين يكي چيز ديگريست و اين بار
فرق مي كند ..
فهميدنِ دوست داشتن
ادمها را
هر چه قدر نزديك،
فرسنگها
دور مي كند

 

#سميرا_آقاخاني

كانال تلگرام سميرا اقاخاني

samiraaghakhani

كانال تلگرام سميرا اقاخاني

_ چقدر بده اَولاش يكي هست كه به دلت نميشينه
_ از همينا كه يه دفعه ميان و به دلت نمي شينن بترس
چون بعدش كاري با دلت مي كنن كه
تقاص همون روزايي كه تو دلت جايي نداشتنو
يه دفعه ازت مي گيرن و ميرن!


#سميرا_آقاخاني

 

متنهاي زيبا

زندگي من از صبح كه بيدار مي شوم
تا نيمه هاي شب كه به خواب مي روم
ساده ي ساده ست
تنها چيزي كه اين بين
نمي توان از آن ساده گذشت
دوست داشتن توست


#سميرا_آقاخاني

اشعار زيبا دلنوشته متن زيبا سميرا اقاخاني

عطر تنت "تا ابد
در هوايي كه نفس مي كشم
بايد پراكنده شود
تو نباشي
اين هوا از هواي آلوده ي تهران
براي من
سمّي و كشنده تر است


#سميرا_آقاخاني

متنهاي زيبا دل نوشته اشعار سميرا اقاخاني

آدما وقتي بعد ي يه سكوت طولاني
حرفا و بغض هايي كه تو دلشون موندرو بهت مي زنن
اونموقع بدون كه ديگه ترس از دست دادنتو ندارن
اگه هنوز دوسش داشته باشي
كه ديگه بايد از اون به بعد
سرت تو كار خودت باشه وادامه بدي ،
اگرنه كه خودتو هر چه زودتر جمع كن و برو!
چون اون خيلي قبلتر همه فكراشو كرده و
زودتر از چيزي كه فكر كني
رفته بوده!


#سميرا_آقاخاني

متن زيبا سميرا اقاخاني

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ
ﺑﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ که
ﻓﺮﻕ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ
ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ
ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩم ها
ﺍﺯ ﺩﺳﺖﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ
آدمها
هميشه ﻧﻤﯽ مانند
يكجا در را ﺑﺎﺯﻣﯽ كنند و
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ
ﻣﯽ ﺭﻭند

اشعار زيباي سميرا اقاخاني

روز و شبتو باهاش بسازي
طوري كه بدون شنيدن صداش صبحا حال بيدار شدن از خوابو نداري و
شبا بدون اينكه صداشو بشنوي خواب به چشات نمياد
اونوقت همه ي اينا يه دفعه خلاصه بشن تو يه عكس پروفايل
كه بودن و نبودنشو هم با چراغ روشن يا خاموشه كنار عكسش تجسم كني
تا شايد حالت يه ذره هم كه شده خوب بشه ، ولي لعنتي نميشه كه!
زمونه بدي شده
تا مياي دلتو به بودن يكي خوش كني
ميره و گند ميزنه به همه ي باوراتو سقف ارزوهاتو خراب مي كنه رو سرت
بهترين كار اينه كه گرگ بشي
اين دوره زمونه ديگه بره ي توي قصه هارو نمي خواد

 

رمان سايه روشن
#سميرا_آقاخاني

اشعار زيبا سميرا اقاخاني

بي انصاف
همه ي كافه ها را، نمي بُردي هم!
با تو مي رفتم ...
خط كشي خيابانها
زير پايم ابر مي شد
سبكبال كنارت پر مي گشودم
هوا انگار با تو رنگ ديگري بود
هزار شهر رفته و نرفته را
با تو مي ديدم
خيالم تخت بودن تو بود
كه شد تابوتم
بگو كجا بروم
از اين شهر لعنتي
كه وقت و بي وقت ،
سراغ تو را
مي گيرد

 

#سميرا_آقاخاني

اشعار زيبا سميرا اقاخاني

آنقدر دوستت دارم
كه شبيه هيچ كس نيست...
آنقدر كه هيچ احدي
نخواهد فهميد
آنقدر دوستت خواهم داشت
كه هر لحظه برايت بميرم
خدا نكند تو ذره اي
تب كني


#سميرا_آقاخاني

اشعار زيبا سميرا اقاخاني

بوسه ات رابايد
‎بايد با قهوه ام به هَم بزنم
‎بيدار شو
‎من بدون دوست داشتنت
‎صبحانه كه هيچ
‎صبح هم از گلويم پايين
نمى رود

اشعار زيبا سميرا اقاخاني

دلڪَیر مباش !
از مرغاني ڪہ نزدِ تو دانہ خوردند
و نزدِ همسایہ تخم ڪَذاشتند
ایماڹ داشتہ باش
روزےبوے ڪبابشاڹ بہ مشامت
خواهد رسید

اشعار زيبا سميرا اقاخاني

‏‎تا امروز از تو نوشتم
‏‎امشب از عشقت
انصراف مي دهم !
‏‎سخت است دوست داشتن تو
‏‎خسته ام
‏‎می خواهم کمی استراحت کنم
شاید فردا
دوباره
عاشقت شدم

متنهاي زيبا سميرا اقاخاني

ﮐﻤﯽ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﺪ
ﺑﺘﮑﺎﻧﯿﺪ !
ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡِ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮﻫﺎﯼِ ﺑﯽ ﺭﻧﮓ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼِ ﺗﻮ ﺧﺎﻟﯽِ ﺑﯽ ﺭﻭﯾﺎ
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺭﻗﺼﻨﺪﻩ ﯼ ﺩﺳﺖِ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺟﺎﻧﻢ !
ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﺎﻧﮕﻮ ﻣﯽ ﺭﻗﺼﺪ
ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺭﻗﺎﺻﻪ ﯼ ﺗﻤﺎﻡِ ﺳﺎﺯﻫﺎ ﻭ ﺁﻭﺍﺯﻫﺎﯼِ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯽﮐﻨﺪ !
ﺩﺳﺖِ ﺭﻭﯾﺎ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮ
ﺑﺮﺍﯼِ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺷﺪﻩ ﺩﻭﺭ ﺷﻮ
ﺍﺯ ﺷﻬﺮِ ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪﯼ !
ﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﺣﺮﻑ
ﺍ ﻡ ﯼ ﺩ
ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ !
ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ ؟
ﻓﺪﺍﯼِ ﺳﺮﺕ
ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ؟
ﺧﻮﺵ ﺑﺤﺎﻝِ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺛﺒﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺷﺪﻩ ؟
ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﯾﻦ ﺭﻗﺺ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼِ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﺑﮕﺬﺍﺭ
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻦ ﮐﻪ ﻫﺮﮐﻪ ﺭﺩ ﺷﺪ
ﺑﮕﻮﯾﺪ

ﭼﻪ ﻃﻮﻓﺎﻥِ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ !

ﺯﯾﺒﺎ ﺑﺎﺵ
ﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ
ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼِ ﺑﯽ ﻣﻬﺮﯼ
ﺑﺮﺍﯼِ ﺧﻮﺩﺕ
ﺑﺮﺍﯼِ ﺗﻤﺎﻡِ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﻠﺒﺖ ﺟﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺑﺎﺷﯽ
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

متنهاي زيبا

مگر عشق تو
چند حرف دارد
به تو فكر كه مي كنم
حرف حرفِ دلتنگي
بر دلم سرازير مي شود

دوست داشتنت
نه ترك دارد
نه تعطيلي

نه!
"عشق تو
حرف ندارد!


#سميرا_آقاخاني

متني زيبا از سميرا اقاخاني

فكر مي كنيم حالا حالاها هستند ،
حالا حالاها بايد بمانند
اين روزها عشق ها مانند طبل ، توخالي شده اند
يك روز خوشي ات معادل است با روزها بي قراري ، اضطراب رفتنش
اين روزها صبح كه دلت با صبح بخيرش آرام شد كلاهت را بالا بينداز
بعيد است فردا ، شب هايت ، با شب بخيرش ، ختم بخير شود
ديگر ، چشمداشت به ماندن آدمها نداشته باش
ادمها يك روز مي ايند ، عشقشان را بر سرت اوار مي كنند تا بروند
اين روزها از هيچكس ، انتظار تا انتها راه هم قدم شدن را نداشته باش
زندگي ات را كن ، تنها بدونِ عشق و دلواپسي
ديگر آدمها به عشقهاي ساعتي ، عجيب ،
بد عادت شده اند


#سميرا_آقاخاني

متنهايي زيبا از سميرا اقاخاني

_ بابا در عوض همون چند وقت كه با هم بوديد كلي بهت حال داد و كنارش كِيفِ دنيارو كردي !
سر در گريبان نيم نگاهي به او كردم و دوباره سرم را پايين انداختم ، آنقدر اين چند روز اين جمله را شنيده بودم كه حالم از تك تك كلماتش بهم مي خورد
نسيم كه بي حوصله بودن و دربدري اين روزهايم را خوب مي دانست به جاي من جواب داد
_ ي كش رو بدن دستت بعد اون سرشم محكم بگيرن ، بكشن بكشن بعد ي دفعه ولش كنن ، ديدي چقدر درد داره؟ ديدي انگار يه دفعه برق مي گيرتت ! يه سري از ادما همينجورين ، تا وقتي نمي دونن دوسشون داري مي دواَن دنبالت همينكه ببينن جاشون سفت شده ، هوا بَرشون مي داره ، سرشون گيج ميره، باز دم اونايي گرم كه از اول ي جورن ، نه امثال اينا كه يدفعه رنگ عوض مي كنن
دوباره درد نداشتنش افتاد به جانم و بيخ گلويم را چنگ زد ، صدا از ته گلويم بيرون آمد
" لعنت به اون اخرين بارهايي كه نمي دوني اخرين باره

 

#سميرا_آقاخاني

اشعار زيباي سميرا اقاخاني

ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﭼﺎﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ شکرانه ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻧﺖ
ﺑﻨﻮﺵ،
ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺯﻧﺪگی ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ،
پایان آدمیزاد،
نه رفتن یار است،
نه تنهایی،
آدمی آن هنگام تمام میشود
که دلش
پير مي شود

شعري زيبا از سميرا اقاخاني

مي گويند چرا ساكتي
دلت گرفته و
سنگين است؟
نمي دانند كسي امد
مثل كوهي در من فرو ريخت
خودش را در دلم جا گذاشت و
رفت


#سميرا_آقاخاني

متنهاي زيبا

بهترين كاري كه كسي مي تونه در حقمون بكنه اينه كه
ديگه نتونيم رو كسي ، رو بودن ادما ، رو موندنشون حساب باز كنيم
ديگه نتونيم به عشق كسي اعتماد كنيم
اينجوري اتفاقا خيليم بد نيست
چون به خودت مياي و واقعيت اين روزا رو مي بيني
چشاتو باز مي كني كه دوره زمونه ي عشق و عاشقي خيلي وقته گذشته
دنيا ديگه عوض شده و تو نبايد اجازه بدي هر كي از راه مي رسه يه خط عميق روي باورهات ، روي دلت بندازه و بره
مي فهمي كه تنهايي و بي عشق بودن صد شرف داره به بودن ادماي نصفه و نيمه
اگه مدتها هم تنها موندي نترس !
انقدر صبر كن تا يه نفر پيدا بشه كه سنگ هم روي رابطتون باريد ، جا نزنه ، دوست داشتنش مثل الكل نپره ! نره

 

#سميرا_آقاخاني

متنهاي زيبا

قدر اين جمعه هايي كه كنارت هست رو بدون
تا مي توني نگاهش كن
تا فرصت پيدا مي كني دستشو بگير
انقدر باهاش بگو و بخند كه
صداي خنده هاش توي ذهنت واسه هميشه حك بشه
زانوي غم بغل نگير و حتي يك بار هم نگو :
حوصلم سر رفته ، چقدر اين جمعه غمگينه ، سنگينه
شايد يه روز از همين جمعه ها كه مياد
اون ديگه كنارت نباشه
اونوقت مي بيني كه درد چيه و بعد اون
حال جمعه هات هم ، زمين به اسمون برسه
ديگه هيچوقت ،
خوب نميشه


#سميرا_آقاخاني

اشعار زيبا

 

تصور كن
صبح بيدار شوي و هواي جانت
با صبح بخيرش تازه شود
تصور كن " برود
هان
بگو
نفست بعد او نمي گيرد؟!


#سميرا_آقاخاني